معنی درختی جنگلی

لغت نامه دهخدا

درختی

درختی. [دِ رَ] (ص نسبی) منسوب به درخت. هر چیز که نسبت به درخت دارد، چون سیب درختی و جز آن. || از رستنی ها آنچه همانند درخت تنه و ساقه دارد و بر زمین گسترده نباشد چون شاه پسند درختی، شمشاد درختی و جز آن. رجوع به درخت شود.


خرمای جنگلی

خرمای جنگلی. [خ ُ ی ِ ج َ گ َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) درختی است که از میوه ٔ آن استفاده می شود و در جنگلهای ایران وجود دارد. (یادداشت بخط مؤلف).


آلوسیاه جنگلی

آلوسیاه جنگلی. [هَِ ج َ گ َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کامپوری.

فارسی به آلمانی

جنگلی

Heftig, Verrückt, Wild


درختی

Baumartig [adjective]

فرهنگ معین

جنگلی

منسوب به جنگل، آن که در جنگل زندگی می کند. [خوانش: (جَ گَ) (ص نسب.)]

فارسی به عربی

جنگلی

بریه


درختی

شجری

گویش مازندرانی

جنگلی

وحشی، خودرو

فرهنگ فارسی هوشیار

بلوط جنگلی

بلند مازو ایشبر از درختان (گویش گیلکی) بلوت جنگلی

معادل ابجد

درختی جنگلی

1327

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری